به گزارش کاشان حامی، سهراب سپهری در مهر ۱۳۰۷ متولد شد و با آنکه در شناسنامه ۱۵ مهر ثبت شده است اما خودش میگوید که “من کاشیام اما در قم متولد شدم. شناسنامهام درست نیست و مادرم میداند که در ۱۴ مهر به دنیا آمدهام درست سر ساعت ۱۲”. سهراب سپهری، شاعر نامدار کاشانی و شاعر آب و آیینه در بخش دیگری از سخنان خود میگوید “مادرم صدای اذان را میشنیده است؛ در قم زیاد نماندیم. به گلپایگان و خوانسار رفتهایم. بعد به سرزمین پدری”. پدر سهراب سپهری اسداللهخان سپهری کارمند اداره پست و مادرش ماهجبین نام داشت که هر دو به هنر علاقه وافر داشتند؛ مادربزرگش حمیده سپهری نیز اهل شعر بود و پدربزگ مادرش میرزا محمدتقی خان لسانالملک، ملکالمورخین است. وقتی سهراب خردسال بود، پدرش به بیماری فلج مبتلا شد و در سال ۱۳۴۱ درگذشت؛ منوچهر سپهری برادر ارشد سهراب و تنها برادر وی که هم بازی دوران کودکی سهراب سپهری نیز بود، درسال ۱۳۶۹ درگذشت. خرداد ۱۳۱۹، پایان دوران شش ساله ابتدایی سهراب سپهری بود؛ خودش میگوید “دبستان را تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم و یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم. نمیدانم تابستان چه سالی ملخ به شهر ما هجوم آورد و زیانها رساند”. سهراب سپهری در بخش دیگری از سخنان خود میگوید “من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم؛ راستش برای کشتن یک ملخ نیز نقشه نکشیده بودم؛ اگر محصول را میخوردند پیدا بود که گرسنهاند و وقتی میام مزارع راه میرفتم سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم….”. مهر ۱۳۱۹ سهراب سپهری قدم در دبیرستان پهلوی میگذارد و پس از آن به دانشسرای مقدماتی در تهران میرود و پس از فارعالتحصیلی به استخدام آموزش و پرورش کاشان در میآید و در آنجا با مشفق کاشانی آشنا و دوستی برقرار میکند. اولین اثر منظوم سهراب سپهری با مقدمه استاد مشفق کاشانی در سال ۱۳۲۶ به نام ” در کنار چمن یا آرامگاه عشق” در کاشان به چاپ رسانید و سال ۱۳۲۷ هنگامی که سهراب سپهری در تپههای اطراف قمصر مشغول نقاشی بود المنصور شیبانی که در آن سالها دانشجوی نقاشی دانشکده هنرهای زیبا بود، آشنا شد. این برخورد سهراب سپهری را دگرگون کرد و او میگوید “آن روز شیبانی چیزا گفت؛ از هنر حرفها زد و ون گوگ را نشان داد و من در گیجی دلپذیری بودم و هرچه میشنیدم تازه بود و هرچه میدیدم غرابت داشت؛ شب که به خانه برمیگشتم من آدمی دیگر بودم و طعم یک استحاله را تا انتهای خواب در دهان گذاشتم”. سهراب سپهری جهت ادامه تحصیل به تهران رفت و در دانشکده هنرهای زیبا لیسانس نقاشی دریافت میکند و در دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی چندین بار به خارج از کشور میرود و در ژاپن هنر حکاکی رو چوب و در پاریس رشته لیتوگرافی و در هند تحقیقاتی دارد. سهراب سپهری شیفته نقاشی، شعر، سفر و تماشای فوتبال بود؛ هر جمعه به ورزشگاه امجدیه میرفت و تیمهای “پاس” و “عقاب” را دوست داشت و خودش هم حرکات ژیمناستیک را به خوبی انجام میداد و در سال ۱۳۵۰ در نامهای به روزنامه کیهان ورزشیبرخی از تحولات و اتفاقات حاشیهای فوتبال آن روزگار با نگاه تیزبین خود نقد کرد. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات جهاد کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد و در سال ۱۳۴۰ شروع به تدریس در هنرکده هنرهای تزئینی تهران کرد و پس از فوت پدرش در اسفند ۱۳۴۱ از تمامی مشاغل دولتی به کلی کنارهگیری کرد. سهراب سپهری پس از آن با حضور فعالتر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد و با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاههای بیشتری را برگزار کرد. سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان مبتلا شد ودر همان سال برای درمان به انگلستان کرد اما بیماری پیشرفت کرده بود و ناکام از درمان به تهران بازگشت و سرانجام در غروب دوشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۵۹ در سن ۵۲ سالگی در بیمارستان پارس تهران درگذشت و در مشهد اردهال کاشان به خاک سپرده شد؛ او گفته بود “کاشان تنها جایی است که به من آرامش میدهد و میدانم که در آنجا ماندگار خواهم شد….”.